ادبیات کهنسال زبان فارسی از باستانی ترین ادبیات جهانی است که مدتها عواطف بشری را به خود معطوف داشته است. شعر فارسی گویای زبان حیات مردمی است که از دیرباز با فرهنگی بالنده در مشرق زمین، خدماتی شایان توجه در زمینه های گوناگون به اقوام بشری نموده است. این ادبیات فراملتی، روزگاری سرزمین های چین تا روم را در قلمرو خود داشت و کام مردم این دیار را با لطف بیان و قند سخن فارسی، شیرین می ساخت. زبان فارسی و به تبع آن شعر فارسی، به لحاظ گستردگی و انبوهی منابع، بی تردید یکی از غنی ترین زبانهای دنیاست. منابعی که امروزه با وجود پیشرفت صنعت چاپ و گسترش دامنهی تحقیقات ادبی وعلمی، هنوز بسیاری از آنها در گوشه و کنار ایران و جهان ناشناخته مانده اند.
شهریار نخستین شاعری بود که به عنوان غزلسرای حرفه ای شهرت خاص و عام یافت. شاعری که به اتکای طبع شاعری خود به سوی غزل نرفت، بلکه زندگی خاص وی، او را به دنبال غزل کشانید. محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. و در سال 1367 در تهران از جهان رفت. شهریار از آغاز جوانی به سرودن شعر پرداخت و سال به سال به شهرتی فزاینده رسید، تا آنجا که در زمره مشاهیر شعر معاصر ایران به شمار آمد.
شهریار در انواع شعر، خاصه غزل دستی توانا داشت. غزلی با تأثیر بسیار و با زبانی ویژه و صمیمی که در میان غزل های امروز با چهره ای کاملا انحصاری است. شهریار به جز دیوان مفصل خود با عنوان دیوان شهریار»، منظومه ای ارجمند و پرشور با نام حیدربابا سلام» به زبان ترکی دارد که در کشورهای ترک زبان با شهرتی بسزاست.غزل شهریار بیان حسب حال و زبان دل اوست و او هرگز از قبل خود را در انتخاب ردیف یا قافیه ای خاص ملتزم نکرده، بلکه مطلع غزل با هر ردیف و قافیه ای که در ذهن شکل گرفته، ادامه یافته است. از جمله غزلهای معروف او میتوان به علی ای همای رحمت» و آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشتهاست.
غزل سه تار من» نیز یکی از مشهورترین غزل های اوست:
نالد به حال زار من امشب سه تار من / این مایه تسلی شبهای تار من
ای دل زدوستان وفادار روزگار / جز ساز من نبود کسی سازگار من
در گوشهی غمی که فراموش عالمی است / من غمگسار سازم و او غمگسار من
اشک است جویبار من و نالهی سه تار / شب تا سحر ترانهی این جویبار من
چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه / یادش به خیر، خنجر مژگان یار من
رفت و به اختران سرشکم سپرد جای/ ماهی که آسمان بربود از کنار من
آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود / ای مایهی قرار دل بیقرار من
اختر بخفت و شمع فرو مرد و همچنان / بیدار بود دیدهی شبزندهدار من
یک عمر در شرار محبت گداختم/ تا صرّفی عشق چه سنجد عیار من
جز خون دل نخواست نگارندهی سپهر/ بر صفحهی جهان رقم یادگار من
من شهریار ملک سخن بودم و نبود / جز گوهر اشک در این شهر، یار من
برگزاری کارگاه آموزشی " مهارتهای زندگی برای کودکان"
شهریار ,ای ,غزل ,شعر ,زبان ,های ,که در ,یکی از ,سال به ,که به ,شعر و
درباره این سایت